آرینآرین، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

آرین مرد کوچولوی مامانی

واکسن هیجده ماهگی

واکسن هیجده ماهگی رو هم بالاخره زدی تا چندساعت اول که چیزی حالیت نبود بدو بدو میکردی ولی از غروبش دیگه راه نرفتی فقط نشستی و دستور دادی من و باباییتم گوش به فرمانت بودیم همش برات کمپرس سرد و گرم میزاشتم تا کمی از دردات اروم شه خداروشکر تب همم نکردی الان که سه روز ار واکسنت میگذره خوبه خوب شدی دیگه ناله نمیکنی قربون مرد کوچولوی خودم    وقتی که اومدی خونه بعد واکسن شبش دیگه بیحال شدی  نشسته بودی فیلم میدیدی و دستورمیدادی  فرداش دیگه راه افتادی    عاشق شکلاتی   ...
6 دی 1393

شب یلدا

  همه لحظه های پایانی پاییزت ، پر از خش خش آرزوهای قشنگ یلدات مبارک پسرم   امسال دومین سالیه که تو یلدا پیش منو بابایی هستی چقدر باتو همه چی خوبه پسرم . امسال بزرگتر شدی و خیلی بهت خوش گذشت مخصوصا یه روز قبل شب یلدا شما پسردایی بابایی که چهار ماهش بود به همراه دایی و زندایی جون و دل ارام و دیدی که از راه خیلی دوری اومده بودن پیشمون و من و شما اولین باری بود که میدیدیمشون و اون روز هم خیلی بهت خوش گذشت حیف از اینجا رفتن کانادا و معلوم نیس چن سال دیگه ببینیمشون ولی عکس ها همیشه یاداور خاطراتن  عاشق نون گردویی هستی وقتی به من بوس میدی این النا چون دخترعموی خوشمل شماس خونه مادرجون ...
6 دی 1393
1